پدربزرگ وقتی بزرگ نبود ؛ پدر بود.
.
.
.
هرچی فکر میکنم یادم نمیاد فردا چه اتفاقی افتاد.
.
.
.
در نزاع بین اعداد منفی و مثبت ، صفر خود را بی طرف اعلام نمود.
.
.
.
ماهی خوشبخت است چون هیچکس اشکش را نمی بیند.
.
سایر جملات در ادامه مطلب…
.
.
وقتی دریای چشمهایش طوفانی میشد ، موج اشک بیرون می ریخت.
.
.
.
صدای پای مسافر خسته ، از زبان کفشهایش شنیدنیست.
.
.
.
به تعداد شکستهایم ، روزنه امید دارم …
.
.
.
درِ هر سکوتی را که بگشایی ، یک عالمه حرف از آن بیرون می ریزد.
.
.
.
مرگ ، کشیدن دندان لقی است به نام زندگی.
.
.
.
در “آی سی یو” ، عزرائیل به بیمار گفت : “آی سی یو”.
.
.
.
چون خودش «کر» بود ، خیال می کرد که مردم «لال» هستند.
.
.
.
حق نفس کشیدن را از ماهی سلب کردند تا زنده بماند.
.
.
هر وقت از خودش خجالت می کشید با چشم بسته به آیینه نگاه می کرد.
.
.
.
برنده یعنی کسی که کمتر از بقیه می بازد !
.
.
.
تا ساعتم پیژامه نپوشد شب نمیخوابد.
.
.
.
دلم هوای تازه میخواد ، همان طور که پشه های آن سوی پنجره خون تازه.
.
.
.
آرزو دارم که روزی با چشمان خودم فاصله بین دو چشمم را ببینم.
.
.
.
اگر ساکنین کره زمین طاس بودند ، ماه از دیدن این همه ستاره لذت می برد.
.
.
.
ماهی های بد اخلاق به «سگ ماهی» موسوم اند.
.
.
.
بی دست و پاترین موجود مار است ولی همه ازش میترسند.
.
.
.
گرسنه دعا میکند نمازش غذا شود.
.
.
.
تختخواب دونفره بعد از مدتی صاحب فرزندی به نام گهواره شد.
.
.
.
من او را به دل گرفتم ولی او از من به دل !
.
.
.
گاهی اوقات گونه هایم پیست سرسره بازی اشکهایم می شود.
.
.
.
وقتی هوس نقاشی به سرم می زند ، سیگار می کشم.
.
.
.
چون مادرش لال بود به زبان پدری صحبت میکرد.
.
.
.
«ناله» اگر «نا» نداشته باشد «له» میشود.
.
.
.
بازداشتگاه عکسها ، آلبوم است.
.
.
.
شب ? صبح را از خواب بیدار میکند !
.
.
.
بعضی ها ، خودشان داد می زنند و بعضی قیافه هایشان.
کلمات کلیدی :
:: برچسبها: